امروز تو منه شاه و من ته درویشم
خارْ بُو دَکِفهْ آتشْ، ته ور بَورْیشِمْ
اتّا آرزو منزلْ هاکرد به هُوشِمْ
روزی وِنهْ ته چیرهْرِهْ تاشُواشِمْ
کَمُونْ برفهْ، نَرگسهْ چِشْ، مه دِلِ شَمْ
اُویِ زندگی که بَوِتِنِهْ به عالِمْ
ته بُوِرْهْ کَمِنْ، مه درد وُ غَمْ کِنِهْ کَمْ
نئیرِهْ تنه چالِهْ جنافهْرِهْ نَمْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امروز تو شاه منی و من درویش تو هستم / خار باشد و (خوب است) آتش دربگیرد، برای تو در آن بریان میشوم
یک آرزو در هوش من جای گرفته است / روزی باید تا شبانگاه روی تو را نگاه کنم
ای کمان ابرو، چشم نرگسین، وای شمع دل من! /ای آب زندگانی که گفتهاند در جهان
کمند بور تو، از درد و غم من میکاهد / (آرزو میکنم) فرورفتگی زنخ تو نمناک نشود (یعنی اشک از چشمانت نریزد، غمگین نشوی)
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.