بُرو شووُ روز با هم جدا نووئیمْ
اَندی شوُ و روزْ اِنِهْ که ما نووئیمْ
در بندِ غَمِ بُورْدِهْ دنیا نووئیمْ
اَمروزرِهْ خِشْدار، بلکه فردا نووئیمْ
به باغ ارچه گِلْ خِشْ نما نووئیمْ
غنیمِتِهْ خارِ کسِ پا نووئیمْ
اگر هیچکس دَرْدِ دوا نووئیمْ
بارِ محنت وُ رنجُ و بلا نووئیمْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بیا شب و روز از هم جدا نباشیم
بسیار شب و روز آید که ما نباشیم
در بند غم دنیای رفته نباشیم
امروز را خوش بگذران، بلکه فردا نباشیم
به باغ اگر که گل خوشنما نباشیم
غنیمت است که خاری به پا نباشیم
اگر برای درد کسی دوا نباشیم
بار محنت و رنج و بلا نباشیم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.