اَمیرْ گِنِهْ کِهْ یٰارَبْ خَزونْ مَریزٰا
پَری وَچِهْ رِهْ بَنْدْ بَکِرْدْ آدِمیزٰا
اَیْ جانِهْ خِدٰا چٰارِهْ بِکَنْ مِهْ دَرْدٰا
تِهْ عِشْقِ دَرْدْ پِرْ بَکوُشْتِهْ آدِمیزٰا
اوُنْ دَه وُ دُوئِهْ دُولِتْ بِهْ تو یِکی وٰا (با)
اُونْ هَشْتْ وُ چِهٰارْ نَظِرْ بٰا تِهْ بَئیوٰا
اُونْ دِشِشْ تِرِهْ دَسْ بِهْ سَر مٰالِنّی وٰا
دِوٰازْدَهْ اِمٰامْ با تِهْ جِدٰا نِئیوٰا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید: یارب خزان مریزاد! / پریزاده را آدمیزاده به بند نهاد
ای خدای جانبخش من، درد عشقم را چاره کن / زیرا درد عشق تو (ای محبوب من) بسیاری از آدمیزادگان را کشته است
روزی نشد که مراد دلم به برم بنشیند / آنگاه که بنشیند، غم از آن تهی میشود
الهی آن دو شش نوازشگر تو شوِند / و دوازده امام از تو جدا نباشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.