اُونْ مَحلّ استا اُو کردهْ آدِم گلْ
ته عشقْ ره ستّارْ بدائه به منه دلْ
بسُونِ هاروتْ (بندمه) چاهِ بابلْ
وَرْزْمَه تنه مهررهْ، ندارْمه حاصلْ
اتّا قٰایمْ خشْ، چین بُونه ته دسته گلْ
چَنْ کَسْ، تماشا شوئنْ سویِ ته کٰاکلْ
چَنْ بار پلهیِ میره سییُو کنّی، گلْ
اَیْ نازکْ بدنْ، چیر اینحدّ چَنْ بَوّه گلْ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آنگاه که استاد ازل گِل آدم را میسرشت / عشق تو را ستّارالعیوب به دل من افکند
مانند هاروت، در چاه بابلِ تو گرفتارم / مهر تو را میورزم و بهرهای ندارم
با یک بوسهی سخت، دستهی گل تو چروکیده میشود / چندین کس برای تماشا بهسوی کاکل (زلف) تو میروند
چند بار جعد (پلهی) مویت را مشکین میکنیای گل! /ای نازک بدن، چهرهی تو چگونه تا به این اندازه مانند گل میشود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.