گُلدستهْ! تنه دیمْ گل وُ تنه یارْگلْ
ته نومْ گلْ و ته کار گلْ و ته کردار گل
مُعجز که ته دارنی هَرْ پَلی هزارْ گلْ
بساتهْ خدا ته همه کارُبارْ گلْ
د تازه نَرْگسْ به شه کنارْگلْ
اُونْ سَرْخه گِلْ جَنّتهْ نُوویهارْ گلْ
بشکفته تنه باغِ خْوارْ خروار گلْ
کی دییهْ یکی خالُ و اَنْدی هزارْ گلْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دوست من که در سرا راه میرود، هزار ناز و کرشمه دارد / کمان چاچی را سخت و محکم در میان دست دارد (گرفته است)
هر دل که اراده و آهنگ به سوی او کند / به آن دل سد تیغ (خار) میخورد که به فریاد درمیآید
شب که فرا میرسد، من شیون و فریاد میزنم / روز که فرامیرسد، سنگ بر سینهی خود میزنم
همین ناله و فریاد من است که: / چه میشد که دل خود را به تو ناکس نمیدادم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.