امیر گنه: هر روزْ، جنگَ ونه بو جنگْ
گرداگرد سَلومْ و صَلواتْ و سی ونگْ
چتری نَتْرکه مهْ دلْ، اَرْْسنْگ بُو سنگْ
مسّه چشْ زلازلْ، دُوستْ انهْ منه جنگْ
قبا دکردی دٰامنْ فَراخْ، مییونْ تنگ
کَیْ بو که تنه دامنْ بیوُرمْ شه چَنگْ؟
گوهرْ تو مرد تیر بزویی کَمُونْ تنگ
تیرْ جا ننالمْ، نالم دَسِّ ته وارنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید: هر روزه جنگ باید باشد، جنگ / در گرداگرد (پیرامون) آن درود و ستایش و فریاد [شادی] باشد.
چگونه نترکد دل من، اگر سنگ باشد سنگ؟ / دوست خمارین چشم، خیره خیره و سخت به جنگ من میآید
قبای دامن گشاد و کمر باریک به بر کردهای / کی میشود که دامن تو را به چنگ بیاورم؟
گوهر! تو مرا با سخت کمانی تیر زدهای / من از تیر ابروی تو نمینالم، بلکه از دست بادرنگ تو مینالم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.