اَمیرْ گِنِهْ: دُوسْتْ وَرْ، بِهْ چِشْ هٰا کِنِمْ جٰا
خٰارِ مُژِهْ تَرْسمِهْ دَرْدْ آوَرِهْ پٰا
نٰالِمِّهْ شُو وُ روُزْ،ای خُورْچیرهْ تِهْ وٰا
وٰاسْتیری تِنِهْ بوُکِهْ مِنْ آوَرِهْ وٰا
هٰا خِنِسْتِهْ مِهْ دوُسْتْ، بَورْ دِمِهْ دِلْ رِهْ جٰا
مِرْوٰاری جِدٰا کِرْدِهْ مییُونِ مینٰا
عَنْبَرْ بِهْ جِنٰافِهْ بِکشی هِزٰارْ تٰا
گِلْ اِشْکُوفِهْ لُو هَرْگَهْ تُو هٰا کِنی وٰا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید: دوستم را در چشمم جای میدهم / ولی میترسم که خار مژهام به پایش بخلد و درد آورد.
چهره! شب و روز از بهر تو مینالم / به انگیزه بوی تو که باد برایم میآورد.
دوستم میخندید و دلم را از جای بدر آورد (کند) / «هنگامی که» مروارید را از مینا جدا میکرد.
هزار عنبر به زنخدان خود کشیدهای / هر گاه که لب بگشایی مثل این است که گلی بشکفد
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.