امیر گِنِهْ: مه مونگ وُ خورْ گوهِر صافْ
اَلِفْ قَدْ به ته وٰا مِجِمْ مونِنْدِ کٰافْ
هر کسْ که تنه مِهر وَرْزهْ وُ زَنِهْ لٰافْ
وی حَمْزه آسٰاشه سَرگِردوُنْ مِجِهْ قافْ
دوستِ قدْ الِفه، بِرفه مُونند کافْ
گِلْ از خجالتْ بِهِشتْ بِوئِهْ خُوشهْ لٰافْ
ته بُوره خِتا بَوِرْدِهْ وا، مشکِ صافْ
آهو بَخِرْدِهْ مِشْکْرِهْ، بَریتِهْ شِهْ لٰافْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید:ای گوهر پاک، ماهرو و خورآسای من! / با قد کشیده برای تو خمیده شدم (خمیده میگذرانم)
هر کس که در مهرورزی تو، لاف زند (هر کس که مهر تو میورزد، لاف میزند) / مانند حمزه در کوه قاف سرگردان گذران خواهد کرد
بالای دوست کشیده و ابرویش مانند کاف (کمانی) است / گل در برابرش از شرمساری، از لاف زدن گذشته (صرف نظر کرده) است
باد، بوی تو را چون مشک ناب به ختا برد / آهو آن مشک را خورد و به ناف خود ریخت (انباشت)
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.