بَدیمه تنه چیرهْ وُ بُورْدِه مه هُوشْ
دِ مِشْکینْ کَمِنْرِهْ دَشْنّی بُناگُوشْ
آتَشِ وِصالْمهْ هر گه هٰا کِنِهْ جُوشْ
گِذِر کِمّه اون تَشْ که کَرْد بُو سیٰاوُوشْ
اُونْ کَسْ (بِر) کهه تنه حلقه دینگوئه مه گُوشْ،
نَهّلِهْ ته عشقْ بَوّه به مِنْ فرامُوشْ
گَرْدِئِنْ مره تاج و تختِ شَهْ کاووُسْ،
هر هفته هَفْ بار کِمِّهْ شه جٰانْرِهْ پٰاپوشْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چهرهی تو را دیدم و از هوش رفتم / دو کمند مشکین خود را بر بناگوش فرو هشتی (افشاندی)
هر گاه که آتش وصالم برافروزد / از آن آتش چنان گذر میکنم که سیاهوش گذر کرد
آن کسی (یار) که مرا حلقه بگوش عشق تو کرد، / نمیگذارد که عشق تو را فراموش کنم
اگر تاج و تخت کاووس شاه را به من بدهند، / (نمیپذیرم) و هر هفته هفت بار جانم را پای بوس تو میکنم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.