آزیرٰمِهْ تنه یٰاسِهْ، رَنجُورُ و بیهوشْ
ایلاچَشْ به گردْ اِشمِّهْ ته بُناگُوشْ
پُوستین سَمورْ، عاجِهْ گَرْدِنْ هینی دُوشْ
حَیروُنْمِهْ سَمورْ زنده نَووُنه ته دُوشْ
امیر گِنِهْ: تا (دا) مَحْشَرْ برآوری جُوشْ
اینْ ارض وُ سمٰا مِهْ دَرْدْرِهْ گُوشْ کِنِهْ گُوشْ
حورْبُوئِنْ مِرِهْ شَربِتِ لُودِئنْ نوشْ
اوُن مَحَلّْ تنه نازرِهْ کَشِمْ به شِهْ دُوشْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برای بهانه (در آرزوی) تو، آزرده، رنجور و بیهوشم / چشم گشوده، گرداگرد بناگوش تو را مینگرم
ای سپیدگردن! پوستین سمور به دوش خود افکندهای / در شگفتم که سمور بر دوش تو زنده نمیشود
امیر میگوید: تا روز رستاخیز که جوش و خروش برپا میشود / این زمین و آسمان آوای درد مرا میشنوند
اگر حوری باشند مرا شربت گوارای لب بنوشانند / در آن هنگام باز هم ناز تو را به دوش میکشم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.