شینْ، شادْبومّه اُونْدَمْ که درآیی مه دُوسْ،
شه هر دِوَرِهْ زلفرِهْ پِهایی مه دُوسْ
سی چو خدنگِ تیرْرِهْ بِسایی مه دُوسْ
مه کِشْتِنِ وَرْ به سِرِهْ آیی مه دوُسْ
ص، صُورت خوبی بیآرایی مه دُوسْ
بماه چهارْدَهْ بِنُمایی مه دُوسْ
شِهِ غَنْچِهْ لَبونْرِهْ بِگِشٰایی مه دُوسْ
مِنِهْ خِرِد وُ هُوشْ بفزایی مه دُوسْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
(حرف) ش، شاد میشوم آن دم که دوستم از در درآید، / و هر دو سوی زلف را افشان نماید (هر دو زلف تو پر بها و شایستگی ویژه دارد)
سی تیر خدنگ را دوست من میساید، / و برای کشتن من به سرایم (به سراغم) میآید
(حرف) ص، وقتی بار من صورت خود را بخوبی آرایش نماید / مانند ماه چهارده شبه مینماید، یار من
وقتی دوستم غنچهی لبان خود را بگشاید، / بر هوش و خردم میافزاید
برگردان شعر به پارسی
شین، شاد شوم ز در درآید یارم
زلف از دو طرف عیان نماید یارم
سی تیر خدنگ را بساید یارم
بهر قتلم به خانه آید یارم
آرایش چهره گر نماید یارم
چون ماه تمام مینماید یارم
چون غنچه، لبان خود گشاید یارم
هوش و خرد مرا فزاید یارم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.