بِهِلْ تا بنالمْ بیدردْ سه دِل دَسْ
چِنوُنْ بنالمْ که نالهْ بِلْبِلْ مُسّْ
گرفتارِ یک جامِّه یکی گِلِ دَسْ
گِلْ به دلْ بلا بَییِهْ، بلا گِلِ دَسْ
اگر که دنی مال وُ ملک مه نَمونِسْ،
شُکِرْ کمّه که سَرْ به تنْ مه بَمُونِسْ
مه مسکینِ تَنْ غَمْ بَخِرْد اندی که تُونِسْ
مِنْ شِرِهْ بَخِرْدِمهْ، مه دِشمِنْ بَمُونِسْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بگذار بدون درد و آرام از دست دلم بنالم / چنان بنالم که بلبل مست به عشق گل مینالد
پابست جایی از دست گل شدم، گل بلای دل شد، بلای از دست گل
دلم گرفتار جایی هست که محبوبِ دستهی گلم در آنجاست، آن گُلچهره بلای دل من شد و بلا نیز از جانب او اسیرم کرده است.
تن بینوای من آنقدر که در توان داشت غم خورد / من خود را خوردم، ولی دشمنم بر جای ماند
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.