بَدیمه یکی تازه جِووُنْ بِروُبِسْ
کَمونْ برفِهْ، جادوُ دِچِشْ، آهویِ مَسْ
تو پنجاهْ هزاری،ای جِووُنِ رُوبِسْ
کَیْ بُونه تِنی میرِهْ وَرزی به میدِسْ؟
دی شیمِهْ، پَری شیمه، اَمروبِروپَسْ
مِشک وُ عنبر بُو (بی)، دیمْرِهْ میهَدیوَسْ
هر چَنْ پِرکَسْ دارنی منه، حال رِهْ وارَسْ
شَّ اللّهْ که تِنی عشقْ گرفتار نَوُو کَسْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
تازه جوانی را دیدم که گذر میکرد (میخرامید) / ابرویش کمانی و دو چشم جادوگرش مانند آهوی مست بود
بدو گفتم:ای جوان رو بسته! تو برابر پنجاه هزار زیبارویی / کی میشود که مهرورزی تو به من معطوف شود؟
دیروز و پریروز میرفتم، پس امروز تو بیا / بوی مشک و عنبر وجودت را به رخساره من برافشان (به پیوند)
هرچند کسان بسیاری داری، حال مرا هم بپرس (وارسی کن) / انشاءاللّه که کسی گرفتار عشق تو نشود
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.