پِیْغومْ که ته جا رِسیمِهْ چُونِه ته کارْ؟
مِرِهْ سَرزَنِشْ کِرْدی، نوومه ته یارْ
مِرِهْ حدِّ اونْ نییِهْ که بَوومْ ته یارْ
تِهْ بَنْدوُمِهْ، وینِهْ بَرُوشْ، وینِهْ شِرْدارْ
امیر گِنِهْ: مِهْ مَسْتِهْ چِشْ بیبفایارْ!
میراثْ نَوونِهْ کَسْرِهْ، کسٰاتِهْ بازارْ
ته مُونگْهِ سو آلِ قِرْبُونْ بُومّه (شومّه) سی وارْ
ته مَسْتِهْ چِشِ سُو، که مِرِهْ نیازارْ!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیکی که برایت فرستادم تا بدانم حال و کارت چگونه است؟ / سرزنشم میکردی که «یار تو نمیشوم»!
من در آن حدّ و مقام نیستم که یار تو شوم / من رهی تو هستم، میخواهی بفروش، میخواهی برای خود نگاه دار
امیر میگوید:ای یار بیوفای شوخ چشم من! / این کسادی و بیرونقی بازار، برای کسی دارایی و میراث نمیشود
همواره قربانی پیشانی ماهوش تو میشوم / سوگند به روشنایی چشمت که مرا میازار!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.