گِلْدَسْتِهْ! ته واسِّرْ سَرْگِردُونْمِهْ، آوارْ
سونِ دیو وُ دَدْ مِجِمِّهْ دامِنِ غٰارْ
به اینْ خُورِهْ چیرْ، آخر چه سُونِه مه کارْ؟
دَکِتْ به تنی (تِنِهْ) دَرْ، سُوجم تِهْ عِشْقِ نٰارْ
بَکِتْمِهْ شِنی مِلْک وُ مِقُومِ شِهْ (شی) یٰارْ
دَکِتْمِهْ تِنی دَرْکه دَرْدِْ مه کِنی خٰارْ
گُوشهْ نظری به مِنِهْ نامِرادْ دارْ
تُو مِهْ (می) حاتِمی، مِنْ ته (تی) کَرِم اُمیدْوارْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای دستهی گل! برای عشق تو سرگردان و آوارهام / مانند دیو و دد، در دامن غار میگذرانم
سوگند بدان چهرهی خورآسای تو، کار من به چه سان است؟ / به آستانهی تو پناه آوردم و از آتش عشق تو میسوزم
از ملک و مقام خود دور افتادهامای یار من! / به درگاه تو روی نهادهام (پناه آوردهام) تا دردم را درمان کنی.
گوشهی چشمی به من ناکام بیفکن / تو حاتم من هستی و من به بخشش تو امیدوارم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.