نیشْتِمِهْ سَنْگِ سَرْ، دیمْ هٰاکِرْدْمِهْ بِهْ روُبارْ
دِلْرِهْ گِتْمِهْ کوئه ته نازنینْ یٰارْ؟
چِشْرِهْ گِتْمِهْ که بِوارْ زاریِ زارْ
ته یارِ دییِنْ بُونِهْ هَر سالْ یکی وارْ
یارْ تُو شِهْ (شی) رقیبْ داروُنِواشْ دلْازٰارْ
هَرْ یارْ کهْ رقیبْ دارِهْ نَووُ وِرِهْ عٰارْ
مِتٰاعْ یکییِهْ دِمِشتری به بازارْ
شیرینْ بُونِهْ کٰالا به چِشْمِ خریدارْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بر سر سنگی نشستهام و روی به سوی رودبار افکندهام / به دل میگفتم: یار نازنین تو کجاست؟
به دیده میگفتم: زار زار اشک ببار / دیدار یار، سالی یکبار، میسّر میشود!
دوستا! رقیب خود را نگاهدار ولی دل آزار من مباش / زیرا هر بار که رقیب داشته باشد، ننگ و عار نیست
کالا یکی و دو مشتری در بازار باشد / آن کالا به چشم خریدار شیرین و پربها میشود
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.