اَمیرْ گِنِهْ میرْمِهْ شُو وُ روزْ همین دَرْدْ
فَلِکْ بَدْ مِجٰالْ بٰا مِنْ بِوٰاخْتِهْ اینْ نَرْدْ
یٰارْ شِهْ گِلِهْ دیمْرِهْ کِهْ کِنِّهْ زَرْدی زَرْدْ
هٰا نَپِرْسِنِهْ دِلْ بِهْ کی دٰارْنی آوَرْدْ
مَگِرْدَنی بُو کَسْ نَکِشی عِشْقِ دَرْدْ
تُو دُونّی کِهْ مِنِهْ دِلْ بِهْ تُو دٰارْنِهْ دَرْدْ
اِلٰهی فَلِکْ تِهْ کٰاروُ بٰارْ بَوّوِهْ پَرْدْ
بِسْیٰارْ خُونِهْیِ گَرْمْرِهْ تُو هٰا کِرْدی سَرْدْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید: شب و روز از این درد میمیرم / که فلک زشت جولانگاه، به من این نرد را باخته است
یار که گل رخساره را زرد زرد میکند، / نمیپرسد دل را برای چه کسی به هدیه آوردی
مگر کسی نباشد که درد عشق را نکشیده باشد / و الا تو میدانی که دل من برای عشق تو گرفتار درد است
الهیای فلک! کار و بار تو پرت و گسسته شود / زیراکه بسیاری از خانههای گرم را به سردی کشاندهای
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.