اونْ تُرکهْ کیجا که وی سرایِ امایی
لَعلِ بَدَخشونْ و دُرّ پربهایی
بدیمه دردِ عشقْره که هرجا آیی،
اُو نمونه مه پراوچشمون، دتایی
دْ کمنْ بدیمه انداته به بالی،
قَدْ سُوره بالا داشته، هلا کیجایی
چین حلقه ره خشْ هنیا استایی
امیر گنه: مه دوستْ به خورِ همتایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آن دختر ترک (زیبا) که به سرای ما میآمد / چون لعل بدخشان و دُرّ پربها است
درد عشق را به هر جا که پیدا شود دیدم (آزمودم) / به هر دو چشم پر آب من، آبی نمیماند
دیدم که دو کمند را بر روی بازوان انداخته بود / هنوز دوشیزه بو و بالایی چون سرو داشت
چین و شکن زلف را استادانه آراسته بود / امیر میگوید: دوست من همتای خورشید درخشان است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.