کردْ خیمه بَزو، اُویِ چشْ مه حبابی
دل سُوجنه مه، اینه وَرْ بو کبابی
ویله وَر اینه، شربتْ به لوزنْ آیی
من کیمه جفاکَش به دلْ تهْ خرابی
بَوینْ که به چشْ آخر نمونس آبی
مه جون و بَدنْ کارْ کنّهْ شه ثوابی
بیجنْ صفتْ چاه درمه، افراسیابی
مَنیجه کو؟ دَرْ دَرْ اِ، مره دریابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
کرد خیمه زد و آب چشم من حباب ساخت / دل من میسوزد و برای این کباب است
فریاد من این است، با لب خود شربت آبی به من بده / من کیستم؟ به دل جفاکش، برای تو که خراب نهادی (بدمنشی)
ببین که به چشم من دیگر آبی (اشکی) نمانده است / جان و بدن من برای نیکی نهاد خود کار میکند
بیژنآسا، در چاه افراسیاب هستم / منیژه کجاست؟ تا از در آید و مرا دریابد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.