گِلِ دَسْته! هروارْ که منه درْآیی
صَدْ تیر زَنّی مه جانره که: بیبفایی
سوگند خرمهْ منْته قَمرْچیرْ، بالایی
غیر از تو به مهْ دلْ دیگری دَرْنایی
ته شاهِ خوبونی، بنده ته گدایی
تو شاه محمودی و منْ ایازْ آسایی
خوبونْ و خجیرونْ از پیر و بُرنایی
زندهْ نَوّه اُونْ کَسْ که تنه درنایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای دستهی گل! هر بار که به نزد من میآیی / صد تیر به جانم میزنی: که بیوفا هستی!
سوگند میخورم به چهرهی ماهوش و بالای تو (والای تو) / که غیر از تو کسی به دل من راه نخواهد یافت
تو شاه خوبانی و بنده گدای درگاه تو هستم / تو مانند شاه محمودی و من ایاز تو هستم
خوبان و زیبایان از پیر و جوان / زنده نباشند اگر به درگاه تو پناه نیاورند
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.