نماشترهْ سَرْ بیهْ، رَنگ داشته شویی
مه دوستْ به تدارکْ دَرهْ خُفت و خویی
اُونْ بنا، صواحْ دیمْ ره بَشسته اُویی
دْکَمنْ به صُورتْ مُوننْ ماهِ نُویی
ای با پروینْ سخنْ دارْمهْ هَمهْ شَویی:
نکردْ بیمهْ دوُستِ کَشْ فراغتْ خُویی
برْمنهْ منه هَرْ دْ چشْ به هوهویی
بُوردهْ سنگهْ دلْ، خاطرْ نداشتهْ جُویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شامگاه بود و به رنگ شب تیره مینمود / دوست من در تدارک خفت و خواب میباشد (بوده است)
بنابراین بامدادان، روی خود را شست / دو کمند (گیسو) زلفش، صورتش را چون ماه نو مینمود
باز با ستارهی پروین سخن میگویم: / که در آغوش یار، خواب آرامی نکردهام
چشمان من،های های اشک میریزند / که آن سنگدل از بر من رفت و به اندازهی جویی (جووی) یاد من نکرد
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.