اَمْرو به سریٰ چیره بدیمه حوره
جوُونی اسّٰا وُ بنمٰا غروره
گاهی به خنده، گاهی سرْ دارنه شوره
نه جایِ هنیشتنْ، نه دلْ دارْمه، بُورهْ
دلْ سُوجنهْ مه هیمه پیونْ تَنُوره
سوراخْ بَیّه دلْ، خنهْ پیُونْ زَنْبُورهْ
نارمهْ طاقتُ و دَسْ مه ندارْنه زُورهْ
یارونْ بُونهْ کَسْ شه جٰانْ بهْله بُورهْ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امروز در سرای، چهرهی حوروشی را دیدم / ایستاده بود و غرور جوانی مینمود
گاهی میخندید و گاهی بر سر، شوری داشت / نه جای نشستنم ماند و ته دل داشتم که برود
دل من مانند هیمهی تنور میسوزد / دل من مانند لانهی زنبور، روزن روزن شده است
توانی برایم نمانده و بازویم نیرویی ندارد / یاران! میشود که کسی جانان خود را بگذارد و برود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.