نَخْچیرْ ته شکار دَرْاُونْ خنهْ که بییه
از بَهرِ نیازْ نخچیرْ خنهْ شییهْ
نَخْچیرْ نخٰاسّه اُونْخنهیِ وَرْ شییهْ
تا دَمِ صبٰاحْ آهِ فراقْ کشییهْ
ته سیٰمهْ بَدنِ خوبی کَسْ نَدییهْ
لا شریکِ لَهْ، وَهْ که چه تازْگییهْ
تا ته خَطّ به گردِ ماهِ هاله کشییهْ
پیشِ منهْ چشْ، روزهْ که شو بَوییهْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
نخجیر تو شکاری (آهویی) بود که در آن خانه بود / به انگیزهی نیاز بدان نخجیرگاه میرفت
نخجیر نخواسته روی بدان خانه (شکارگاه) میرفت / [زیرا] تا بامداد پگاه آه فراق میکشید
مانند بدن سیمین تو را کسی ندیده است / همتایی ندارد، شگفتا که چه طراوت و تازگی دارد
تا زلف تو به دور خط ماه چهرهات هاله کشیده / [مانند] روز است که پیش چشم من چون شب شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.