مه دوستْ به خجیری، بَدرهْ یا هلٰاله؟
یا رُوشنهْ خورْتیجهْ که بی زوالهْ؟
مرهْ به تنهْ پیشْ یکْ اَندی سُو آلهْ
دُوستِ مهرهْورزی کُفرهْ یا حلالهْ؟
هَرْ دلْ که دوستِ عشقْ دَنیه مرْدالهْ
اونْ دلْ دلْ نیه، وی سَنگهْ یا سفٰالهْ
مرهْ به منهْ سُوتهْ دلْ اینْ خیالهْ
هَرْ مهرهْ که پاکْ وَرْزنیٰ ویْ حلالهْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دوست من بهزیبایی بدر است یا هلال است؟ / یا درخشش نیز خورشید تابان است که زوال ندارد؟
مرا در پیشگاه تو یک چندی پرسش است: / که آیا مهرورزی به دوست، کفر یا حلال است؟
در هر دلی که عشق دوست نباشد، مردار است / آن دل، دل نیست، بلکه چون سنگ یا سفال است
مرا در دل سوختهام، این اندیشه و گمان است: / هر مهر (عشقی) را که به پاکی بورزی، حلال و رواست
برگردان به نظم
مطلوب من به خوبی، بدر است یا هلال است؟
یا چون خور درخشان، جاوید و بیزوال است؟
از حضرت توای دوست، یکچندم این سوآل است
«بر دوست مهرورزی، کفر است یا حلال است؟»
مردار باشد آن دل، کز عشق دوست عاریست
دل بیمحبّت دوست، سنگست یا سفال است؟
با سوخته دل من، اینگونهام خیال است
مهری که پاکورزی، آن مهر تو حلال است
«م. م. روجا»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.