بدیمه اَمرُو مَسّهْ چشْ، چیره حوره
ندیمه هلاشهْ زندگی قصوره
صدف بئیتهْ شه شربت طهوره
برُو بَوینمْ ته زندگی چی جوره
دوستْ مشکْ و گلوْ شه کَمنْ ره بَشُوره
وی مشکهْ دْهُونْ دارنه، دَنّونْ بلوره
گرْدِ گله باغْ، صفْ بزه دیمه موره
چنونکه زُحَلْ بَئیرهْ مُونگِ نَورهْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امروز خمارین چشمِ حوری چهره را دیدم / تاکنون قصوری در زندگی خود ندیدم
شربت طهور خود را در صدف نهاده بود / [گفتم] بیا ببینم که زندگیات چگونه میگذرد
یارم با مشک و گلاب کمند زلف را میشوید / وی دهان مشکبو و دندان بلورین دارد
به گردِگلشن چهرهاش، ردهبندی زلفش را دیدم / آنچنان بود که زُحَلْ ماه نو را به دهان گرفته باشد
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.