تشْ دکَتْ منهْ دلْ صفتِ تَنُوره
سُوزمهْ کُشتهْ آسا که خَط دارْنه، بُوره
کَیْ بُو بَوینمْ دوستْ که پریهْ، حوره
داغ، لخت وُ زمینْ سخت و سمٰا پرْ دوره
پیغوم بَورْ به مه دوستْکه ماه و هوره:
«تنه ندییِنْ، سوتهْ دلْ بیشعوره»
«دَکنمْ زَری لَشتْ، ته عَنبرِ موره»
«اندی بَکشمْ، تَرْکْ بکَنی دْ روره»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آتش به دلم افتاد و مانند تنور شعله میکشد / کشتهآسا میسوزم، از اینکه خط بور و خرمایی دارد
کی میشود دوستم را که چون حور و پری است دیدار کنم / خون داغم لخته شد، زمین نیز دارای دشواری، آسمان هم بسیار دور است
به دوست مه پیکر و حوروش من پیام ببر: / «[بگو] بهعلت ندیدن تو، دل سوختهی من بیدرک و شعور شده است»
«زنجیر (کمند) زرّین بهموی عنبرین تو میافکنم / و آنقدر آن را میکشم تا دورویی و دروغ را ترک کنی»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.