امیر گنه: کان نمک، آدمی خوا
ته سیب ذقنْ ونهْ مدامْ کنمْ بُو
بیاض گردنْ تهْ خشهْ،ای پریرو
ز در وختِ خرام، نیک کنّی ناز و غازُو
آچّه (عاجه) دلِ سرْ مدامْ کنّی زری سو
آهو به ختا ورنه ته نافهیِ بو
تا گردش انجم، به [بو] افلاک روز و شو
نزائه هیچ مار فرزندْ به خوبیّ تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید:ای کان نمک وای انسانروش! / همواره باید سیب زنخدان تو را بو کنم
گردن سپید تو زیباست،ای پریروی / بههنگام خرامیدن، ناز و غمزهی نیکویی میکنی
روی دل سپید را همواره زرّینه و درخشان میکنی / آهو بوی نافهی تو را به دیار ختا میبرد
تا ستارگان در افلاک شب و روز در گردشند (میگردند) / مادر به نیکی و زیبایی تو فرزندی نزاییده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.