ته چیرهْ بدی، خورْ به جهانْ و ریتنْ
مونگْ با ته دعوا داشته، دیمْ شه دَپیتنْ
ته بُوره خنا وٰابَورْدْ، واشْ انگیتنْ
آهُو بخردهْ، مِشک رهْ شه نافه ریتنْ
اونْ مَحَلْ که شیرِ تره باز بگیتنْ
عالمْ همه جٰا بویِ بفا دَ پیتنْ
آهو به ختا زلفْ وُ گیسو ره دیتن (دیین)
شَرْمندهْ بَئی مِشکْ به خطا بَریتنْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خورشید چون چهرهی تو را دید از جهان گریخت / ماه با تو درگیری داشت، روی خود را پوشاند
بوی تو را باد به شهر ختا برد و بر گیاه گسترد / آهو، آن گیاه را خورد و مشک به نافهی خود فرو ریخت
در آن هنگام که شیر تو را باز میگرفتند / در همه جای جهان بوی وفا پیچیده بود
آهو که در دیار ختا زلف و گیسوی تو را دید / شرمنده شد از اینکه مشک خود را به خطا ریخت (افشاند)
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.