اُونوَختْ کٰاسْمون ره بیستونْ بساتن،
تا این خورِ نُورْ ره به دنیا انداتنْ،
اونْ بنا که آدمْ و حوّا بسٰاتنْ،
اُونْمار د خبنِ چشْ وٰاکردْ به منه تَنْ
اونْ مَحَلْ مره با خویشتن بَسوتنْ،
با چارْ عناصرْ، مرهْ به دورْ اندوتنْ
اندی کَسْ که ته نازکه تَنْ ره گُوتنْ،
چییِه ته خوبی که من خامّه بُئوُتنْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آنگاه که آسمان را بدون ستون بنا کردند، / تا نور این خورشید را به جهان تاباندند (افکندند)،
در آن آغاز که آدم و حوّا را میآفریدند، / در آن هنگام دو چشم اشکبار خونین در پیکرم گشوده شد
در آن هنگام مرا با خویشتن سوزاندند، / و با ترکیب چهار آخشیجم مرا بهدور افکندند
اینهمه مردم که از تازگی و ظرافت بدن تو سخن گفتهاند، / خوبی تو چیست که من بخواهم (بتوانم) آنرا بیان کنم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.