نورِ دِچِشْ مه قبلهیِ دین و ایمون!
ته واسّرْ سرگردونِمِهْ، ندارمه سامون
مره پرسنْ کی بکرد ته دِلْرِهْ اینسون؟
گمّه گوهِر سنگِهْ دِلِ بیایمون
ایدوستِ دل آزارِ خلّافه پیمون!
جوابْ چی گنی، ناحقّْ بریتی مه خون؟
فردا عرصاتِ روز بئیرم دامون
ته عِشق خیال کَتْمِهْ بئیمه مجنون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای نور دو چشم وای قبله دین و ایمان من! / برای تو سرگردانم و سروسامانی ندارم
اگر از من بپرسند چه کسی دل تو را اینگونه کرد؟ / در پاسخ میگویم: گوهر سنگدل بیایمان
ای دوستِ دلآزارِ بسیار پیمانشکن! / اینکه بهناحق خون مرا ریختی، پاسخ چه میگویی؟
فردای روز رستاخیز (در عرصات محشر) دامن تو را میگیرم / [که] در خیال عشق تو فروافتادم و مجنون شدم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.