عشقت چو ستم کرد و جفا بر تن و توشم
از ناله و زاری نتوان کرد خموشم
من عاشق آن گوشهٔ چشمم، به رفیقان
پیغام بده تا: ننشینند به گوشم
ساقی، بده آن جام و ز من جامه برافگن
تا خرقه دگر بر سر زنار نپوشم
بادم مده، ای یار، چنان ورنه بیفتم
آتش منه، ای دوست چنین ور نه بجوشم
چون بوی تو مستم نکند در همه عالم
هر می که به دست آرم و هر باده که نوشم
بر پای غلامان تو گر روی نمالد
این سر، نگذارم که بود بر سر دوشم
با دست حدیث دگران پیش دل من
تا باد حدیث تو رسانید به گوشم
بر فرق من ار تیغ نهد دست تو صد بار
یک موی ز فرقت به جهانی نفروشم
ای اوحدی، از بیادبیها که ببینی
فردا خبرم گوی، که امشب نه به هوشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
زین پس سر آن نیست که من زهد فروشم
ساقی، قدحی ده که به روی تو بنوشم
جایی که نیرزد به جوی دین درستم
این توبه صد جای شکسته چه فروشم؟
بس پیر خرابات که دیدم به شفاعت
[...]
تا چند بشادی می غمهای تو نوشم
از خلق جهان کسوت سودای تو پوشم
هر چند که زلفت دل من گوش ندارد
من سلسله ی زلف ترا حلقه بگوشم
عیبم مکن از دود دلم در جگر افتاد
[...]
شکر است که سجّاده درافتاد ز دوشم
تا من نتوانم که دگر زهد فروشم
دل هر نفسم پند همی داد که هش دار
المنّة لِلّه که نه دل ماند و نه هوشم
زین پس من و رندی و سر کوی خرابات
[...]
از شش جهتم شکوه زند موج خموشم
در زهر زنم غوطه و سرچشمهٔ نوشم
سر تا به قدم عیبم و از دوستی خویش
عیبی نشناسم کزان پرده نپوشم
بر خلق نخواهم که زنم ناصیهٔ خویش
[...]
از تلخ زبانان نشود پست خروشم
طفلم، نتوان کرد به دشنام خموشم
نم در دل میخانه خمارم نگذارد
گر جلوه ساقی نشود رهزن هوشم
چیزی نشود بر دل آزاده من بار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.