گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اوحدی

روز وداع گریه نه در حد دیده بود

توفان اشک تا به گریبان رسیده بود

نزدیک بود کز غم من ناله برکشد

از دور هر که نالهٔ زارم شنیده بود

دیدی که: چون به خون دلم تیغ برکشید؟

آن کس که جان به خون دلش پروریده بود

آن سست عهد سرکش بدمهر سنگدل

ما را به هیچ داد، که ارزان خریده بود

چون مرغ وحشی از قفس تن رمیده شد

آن دل، که در پناه رخش آرمیده بود

زان دردمند شد تن مسکین، که مدتی

دل درد آن دو نرگس بیمار چیده بود

روز وداع دل بشد از دست و حیف نیست

کان روز اوحدی طمع از جان بریده بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode