اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
»
شمارهٔ ۲۲
در درد اگر طالب درمانی تو
بیهوده چرا به درد درمانی تو
جز هست کننده هر چه هست است تویی
افسوس که قدر خود نمی دانی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آن که به حکم، ملک میرانی تو
وز دل، خطِ نانوشته، میخوانی تو
گر باتو نگویم که چگویم در دل
نا گفته وناشنیده میدانی تو
ای عرش بر این سریر سلطانی تو
مهمانی بزم دوست ارزانی تو
این مشعله ها که بر رواق فلک است
شمعی است برای شب مهمانی تو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.