در آتش آمدیم و فعانی نداشتیم
بودیم شمع شوق و زبانی نداشتیم
صد شیوه یافتیم ز معشوق روز وصل
وز بهر نیم شیوه بیانی نداشتیم
صد ره به دیر و کعبه قدم رفت و هیچ گاه
دستی نیافتیم و عنانی نداشتیم
در شیشه کاو کاو بسی عرض کرد، لیک
در شیشه ناشکسته فغانی نداشتیم
دایم زدیم غوطه در آتش برای خلق
در هیچ کس به مهر گمانی نداشتیم
میلی نداشتیم به سودای کس، ولی
در هیچ شهر نرخ گرانی نداشتیم
عرفی بنافت پنجهٔ ما جور بخت پیر
شکر خدا که بخت جوانی نداشتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.