گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

مکر و تزویر به هم در بستند

به ستم توبه ما بشکستند

من به اسلام ندارم ایمان

اگر این قوم مسلمان هستند

تا ببرند سر توبه ی من

گردنی چند به هم بر بستند

گردن شیر ژیان زیر کنند

که قوی سرکش و بالادستند

نه همین قوم زمستان در کوی

از بس افراط و ورع می جستند

عیب شوریده سران می جستند

دل صاحب نظران می خستند

همه در جهل چو عالی علم اند

گر به معنی چو مقصر پستند

خویش را محتسبی ساخته اند

روز هشیار و همه شب مستند

گر در آیند به بت خانه عشق

چو نزاری همه بت بپرستند

رند و زاهد همه یکسان بینند

عارفانی که ز خود وارستند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode