ما را سخنِ مولّهانه ست
تو پنداری مگر فسانه ست
گرچه سخنی رود دو وجهی
لیکن زدویی یکی یگانه ست
این یک به اضافت است و کثرت
وآن یک بنگر موحّدانه ست
عقل ار چه مقدّم است لیکن
او نیز مسخّرِ زمانه ست
بشنو که مدارِ عشق بر چیست
وین موعظه یی محقّقانه ست
بر نقطۀ امرو نقطۀ جان
بر مرکزِ عمرِ جاودانه ست
بحری متغیّرست و دروی
نه عمق پدید و نه کرانه ست
در آرزویِ لب و کناری
یک نکته عجب درین میانه ست
هان تا بزنیم دست و پایی
تا خود چه یقین درین گمانه ست
عشق است و می و می و نزاری
دیگر همه حیلت و بهانه ست
هر جا که زمرحلی برفتیم
منزل گه ما شراب خانه ست
در سایۀ قصرِ او نشستیم
هر مرغ مقیمِ آشیانه ست
ما لایقِ صدرِ او نباشیم
آری سر ما و آستانه ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکس که غم ترا فسانهست
دستخوش آفت زمانهست
هرکس که غم ترا میان بست
از عیش زمانه بر کرانهست
تو یار یگانهای و بایست
[...]
شاها تویی آنکه از بزرگی
بر سقف سپهرت آستانهست
دست ستم زمانه بکشست
تا دست تو بر سر زمانهست
از دور فلک نصیبه تو
[...]
هر مرغ سخن که در ترانه ست
توحید سرای آن یگانه ست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.