با تو ما را اتّصالِ جانی است
وین حدیث از عالمِ روحانی است
عقل گفت او از کجا تو از کجا
من چه دانم قدرتِ ربّانی است
جز به چینِ زلفِ تو اقرار من
هر چه دانم غایت نادانی است
جز به سر گردیدن اندر پایِ تو
هر چه دیگر هست سر گردانی است
خویشتن بین گو مکن دعوی که کار
نه به زورِ پنجه و پیشانی است
گر کسی دستی کند در خونِ ما
زودیت خواهند کو قربانی است
در ضیافت گاهِ قتّالانِ عشق
جمله جانِ عارفان سر خوانی است
دینِ ما روشن به کفرِ زلفِ تست
روزِ روشن در شبِ ظلمانی است
نیست در فردوسِ اعلا چون تو حور
وین بلاغت نیز هم انسانی است
بیش از این در وصفِ تو ادراک نیست
غایتِ امکان چو بی امکانی است
خویشتن بینان مگر پنداشتند
کاقتضایِ عاشقی کسلانی است
ازشتر مستی در آموز ای پسر
خویشتن پرور خرِ کهدانی است
می کشد بار اشتر و در بی خودی
فارغ از دشواری و آسانی است
چون ندارد چاره یی در دستِ دوست
محو شد وین هم ز بی درمانی است
دست گیری کو که عقلِ پای مرد
چو نظر در معرضِ حیرانی است
کف ندارم خالی از جامِ الست
گرچه می در جامِ جان پنهانی است
گوش بر قالوا بلی بنهاده ایم
گرچه کارِ چشم خون افشانی است
نیست چون معلول معلولان راه
آری آری گوهرِ ما کانی است
درّ این اسرار پنداری مگر
ریزه ریزه گوهرِ عمّانی است
نی که در جنبش نباشد آفتاب
ذرّه یی با آن که چون نورانی است
شیر رز را گروهی اهلِ دل
گفته اند آری که روح ثانی است
جانِ جان است او فرو ریزش به حلق
گربه حجّت بشنوی برهانی است
روشن است اینک دلیلی روشن است
جانِ یاران است و یارِ جانی است
بر سخن هایِ نزاری جان بده
جانِ شیرین هم به جان ارزانی است
توگران باریِ جان او مبین
نا نپنداری بدین ارزانی است
مسکرات الوجد چیزی دیگرست
آن برون زین عالمِ حیوانی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که درباره عشق و ارتباط عمیق روحانی صحبت میکند. شاعر به توصیف زیباییهای محبوب میپردازد و میگوید که عقل قادر به درک کامل این عشق نیست. او به سرگردانی و نادانی خود در برابر زیبایی محبوب اشاره میکند و تأکید میکند که عشق بالاتر از تمامی ادراکات و درکهای انسانی است. همچنین شاعر به مضامین معنوی و عشق الهی اشاره کرده و بیان میکند که عشق به محبوب نمیتواند تنها با عقل و قدرت جسمانی فهمیده شود. در نهایت، او به ارزش و اهمیت عشق و روحانیت در زندگی اشاره میکند و بیان میکند که این عشق فراتر از دنیای مادی است.
هوش مصنوعی: وجود ما به تو پیوند عمیقی دارد و این گفته، از دنیای روح و معنویت نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: عقل گفت که او (آن شخص) از کجا آمده و تو هم از کجا هستی، من چه میدانم؟ این همه کارها و قدرتها از جانب خداوند است.
هوش مصنوعی: تنها به فرهای زلف تو اعتراف میکنم و هر چه درباره دیگر مسائل میدانم، به معنای کامل نادانی است.
هوش مصنوعی: غیر از این که به دور پای تو بچرخم، هر چیزی دیگر جز سردرگمی نیست.
هوش مصنوعی: به خودت نناز و ادعا نکن، زیرا که موفقیت در زندگی به قدرت و زور نیست، بلکه به دیدگاه و تفکر صحیح بستگی دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خون ما دست بزند، به زودی عذابش را خواهد دید، زیرا ما قربانی هستیم.
هوش مصنوعی: در میهمانی که عشق کشتارگران آن هستند، همه جانهای عارفان در کنار یکدیگر قرار دارد.
هوش مصنوعی: ایمان و باور ما به زیبایی و جذابیت زلف تو روشن و نورانی است، مانند نوری که در تاریکی شب میدرخشد.
هوش مصنوعی: در بالاترین بهشت، هیچ حوری مانند تو وجود ندارد و این بلاغت و eloquence هم به انسان بودن تو بستگی دارد.
هوش مصنوعی: عجز از بیان وصف تو بیشتر از این نیست، چون نهایت امکان شبیه به نبودن است.
هوش مصنوعی: آیا آنهایی که خود را معشوق میدانند، فکر کردهاند که عشق تنها به بیحوصلگی و سستی مربوط میشود؟
هوش مصنوعی: ای پسر، از خواب و مستی بیدار شو و یاد بگیر که خودت را تربیت کنی؛ زیرا تو مانند یک خر در کَوه، باید کوشش کنی و به خودت توجه کنی.
هوش مصنوعی: بار سنگین شتر را به دوش میکشد، اما در حالت بیخیالی و غفلت از سختیها و آسانیها به سر میبرد.
هوش مصنوعی: چون دوست هیچ راهی برای کمک ندارد، او از شدت اندوه ناپدید میشود و این نیز به خاطر ناامیدی است.
هوش مصنوعی: کسی را پیدا کن که بتوانی به او تکیه کنی، زیرا وقتی عقل انسان در شرایط گیجی و تحیر قرار میگیرد، نیاز به راهنمایی دارد.
هوش مصنوعی: من هیچ چیزی در دست ندارم که خالی از حقیقت باشد، هرچند که راز حقیقی در اعماق وجودم پنهان شده است.
هوش مصنوعی: ما به حرفهایی که میگویند گوش دادهایم، حتی اگر نتیجه آن برای چشمهایمان خونبار باشد.
هوش مصنوعی: معلولان هیچ راهی ندارند، اما ما به حقیقت میرسیم. آری، گوهر وجود ما به صورت سنگ معدن است.
هوش مصنوعی: شاید فکر کنی که این اسرار گرانبها، تنها تکههایی از جواهرات عمانی هستند.
هوش مصنوعی: نی که هیچ حرکتی ندارد، مانند ذرهای از آفتاب است که با وجود درخشان بودن، هیچ تأثیری ندارد.
هوش مصنوعی: برخی از اهل دل گفتهاند که شیر روز به نوعی نمایانگر روحی دیگر است.
هوش مصنوعی: او به مانند جان جان است و اگر وجودش را از دست بدهی، مانند این است که لبهای گربهای را در حلق میریزی، که باید دلیل آن را بشنویم.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که اکنون دلیلی واضح وجود دارد که نشاندهندهی ارتباط عمیق و روحانی میان دوستان و همراهان است. جان این دوستان در واقع همان یار و همدم دل آنان میباشد.
هوش مصنوعی: براساس این ابیات میتوان گفت که اگر برای سخنهای خوب و ارزشمند؛ جان و دل بسپاریم، حتی جان شیرین نیز در این مسیر ارزانی و ارزشمند خواهد بود.
هوش مصنوعی: برای آسودهخاطر شدن از بار سنگین روح او، آن را کوچک نبین و فکر نکن که این آسان است.
هوش مصنوعی: شور و شوق ناشی از عشق و احساسات، چیزی غیر از چیزهایی است که در این دنیای مادی و حیوانی وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عین دانائی مرا نادانی است
کل نادانی من حیرانی است
این نه میراث جهان فانی است
که به انسابش بیابی جانی است
بندگی اینجا به از سلطانی است
وین خرابی بهتر از عمرانی است
آنچه در تو اصل نافرمانی است
مایهٔ گمراهی و نادانی است
دل تورا آیینه ی نورانی است
وز خدای عالم ربانی است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.