گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

نکونامی و بدنامی کدام است

چو عشق آمد چه جای ننگ و نام است

نمی ترسیم در عشق از ملامت

ملامت در عقب بالا کلام است

هم از دل فارغیم اکنون هم از جان

که ما را جز غم جانان حرام است

در دیوانگی ها برگشادیم

که عقل از بس تمامی ناتمام است

بسی سودا درین سودا بپختیم

هنوز اندیشه ی این کار خام است

سر دیوانگی دارم ازین پس

که را با ما هوای این مقام است

به ترک خواجگی گفتیم و رندیم

اگر چه خواجگی با احتشام است

کسی را خواجه می خوانند بالله

که صد ره کمتر از کمتر غلام است

ز محنت کلبه ی فانی نزاری

به قصری شد که دولت مستدام است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode