گنجور

 
حکیم نزاری

به حال من چه شود گر نظر کنی روزی

برین شکسته‌ی هجران گذر کنی روزی

چه کینه‌هاست ز من در دلت نمیدانم

مگر چو مهر من از دل برون کنی روزی

نعوذ بالله اگر با شکسته‌ای چون من

وفا و عهد به شوخی دگر کنی روزی

مگر چو تنگ شکر در میان ما آیی

کنار تا به میان پر شکر کنی روزی

شبی دگر چو قضا از درم در آیی باز

به جانِ من چه شود کاین قدر کنی روزی

شود معاینه فردوس بیتِ احزانم

هوایِ کنجِ نزاری اگر کنی روزی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode