غرض آن که بر هرچه عادت کنی
ضرورت به عادت اعادت کنی
چنان روز مجلس که با عقل و رأی
ز مجلس توانی شدن با سرای
چو هم صحبتِ هوش باشی مدام
غلامی کند خود مدامت مدام
همت میرساند به آرامگاه
همت می دراندازد از ره به چاه
چو با می بسازی غلامی کند
به تمییز تو شادکامی کند
و گر زان که با مِی کنی سرکشی
تو خود آخرالامر کیفر کشی
اگر چه جوانمردیش رسم و خوست
ولی ناجوانمردیی هم دروست
بود راست چون گاو نُهدوره می
تو بر هشتمین باش قانع ز وی
چو پیمانه پر گشت دیگر مریز
چو بشکست صف بیتوقّف گریز
مدو از پی مسهلِ کارگر
مکن قصدِ جان زهرِ قاتل مخور
مشو غرّه اوّل که بنوازدت
که گر پیل مستی بیندازدت
ستیزه مکن باز بر دستِ خویش
سرِ عجز و بیچارگی گیر پیش
چو تو جانبِ او نگه داشتی
برون آرد از عینِ جنگ آشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.