شب در بتخانه ای را با دو چشم تر زدم
کعبه در لبیک آمد حلقه تا بر در زدم
همچو مرغ تیزپر رفتم به سوی آفتاب
آنقدر کز گرمیش آتش به بال و پر زدم
ظرف من سربسته بود و سیل بخشش تندرو
پر نشد پیمانه ام هرچند در کوثر زدم
داشتم با صاحب منزل ره گستاخیی
نکته بر واعظ گرفتم، نعره بر منبر زدم
فیض صحبت تا سحر نگسست از دنبال هم
تا کواکب سبحه گرداندند من ساغر زدم
داشتم پر زنگ از اندوه حرمان خاطری
صیقلی آیینه را در پیش روشنگر زدم
شمع محفل خفته بود و شوق صحبت رفته بود
آتش افگندم به مجلس بال بر مجمر زدم
همچو خورشید آتش دل بیشتر شد موج زن
آب هرچند از نم مژگان بر آن اخگر زدم
در ره قاتل «نظیری » را فگندم غرق خون
آتشی آوردم و در عرصه محشر زدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غوطه در آتش زدم از آب حیوان سر زدم
سنگ بر آیینه اقبال اسکندر زدم
جز در دولتسرای دل درین عبرت سرا
بانگ نومیدی برآمد هر در دیگر زدم
آن سپند کلفت آلودم در آتشگاه عشق
[...]
برنیاوردم سری از کهنه اوراق فلک
پشت دستی همچو ماه نو برین دفتر زدم
پی نمی بردم به مقصد، بی سفر کردن ز خویش
همچو آب از خود گذشتم، غوطه در گوهر زدم
در ره او هر دو عالم را به یکدیگر زدم
نه فلک را درنوردیدم که دامن بر زدم
بر در دولت سرای یأس رفتم شب به عجز
باز میشد تا در فیض سحر من در زدم
زخمهای دل به این بیطاقتی چون به شود!
[...]
بیخودی کردم ز حسن بی حجارش سر زدم
از میان برداشتم خود را نقابی بر زدم
وحشتم اسباب امکان را به خاکستر نشاند
چون گل از پرواز رنگ آتش به بال و پر زدم
سینه لبریز خراش زخم ناخن ساختم
[...]
ترک سر کردم ز جیب آسمان سر بر زدم
خیمه زین دریا برون آخر چو نیلوفر زدم
در هوای گلشن آن مرغ گرفتارم که ریخت
در قفس بال و پرم از بسکه بال و پر زدم
گر کنشت ار کعبه بود از وی ندیدم فتح باب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.