جام گیر اختر افتاده بر افلاک انداز
روح شو عاریت خاک سوی خاک انداز
دعوی عقل جز از عشق مشخص نشود
بحث کج را به در داور بی باک انداز
با چنین دیده آلوده تو را نتوان دید
دیده از خود ده و بر خود نظر پاک انداز
نقش موهوم مرا از دل من پاک بروب
بر در از خلوت خود ریزه خاشاک انداز
همه جا دام ز گیسوی تو انداخته اند
تو درین دشت عنان سر ده و فتراک انداز
هرکه را بدرقه آن لشکر مژگان باشد
گو همه بار به وادی خطرناک انداز
دیده آن که نظر جز به جمال تو کند
ناوک انداز بر آن دیده و چالاک انداز
حسن شوخ از در و دیوار نماید ناچار
باغبان گو سر پر عربده تاک انداز
آن که در پیرهن پاره یوسف بیند
گو نگاهی به سوی این جگر چاک انداز
دوست گانی به حریفان سحر خیز دهند
چاره علت مخمور به تریاک انداز
همت از ساغر لبریز «نظیری » خیزد
می خور و نقب به گنجینه امساک انداز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیز و در کاسهٔ زر آبِ طَرَبناک انداز
پیشتر زان که شَوَد کاسهٔ سَر خاک انداز
عاقبت منزلِ ما وادیِ خاموشان است
حالیا غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز
چشمِ آلوده نظر، از رخِ جانان دور است
[...]
یا به شمشیر جفا در جگرم چاک انداز
یا به رحمت نظری بر من غمناک انداز
تشنه لب خاک شدم در هوس لعل لبت
ساغر می بکش و جرعه بر این خاک انداز
سگ طوق توام آن دم که کنی عزم شکار
[...]
نوبهاران به قدح آب طربناک انداز
ابرسان غلغله در گنبد افلاک انداز
چند از دور فلک چون کره سرگردانی
فتنه از دور قدح در کره خاک انداز
پاک بازی اگر از ایزد پاکت هوس است
[...]
همچو گل پرده ی دل در خس و خاشاک انداز
خویش را غنچه کن و در بغل چاک انداز
باده از خون دل خویش درین باغ بنوش
چون خزان تفرقه در سلسله ی تاک انداز
خاتم جم به در میکده جوید هر کس
[...]
ساقیا بر جگرم شعلهٔ نمناک انداز
دگر آشوب قیامت به کف خاک انداز
او بیک دانهٔ گندم به زمینم انداخت
تو بیک جرعه آب آنسوی افلاک انداز
عشق را باده مرد افکن و پرزور بده
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.