اندرین حال آن هژیر رزمکوش
کامدش صوتی ز هندستان به گوش
کای غیاث المستغیثین ای مجیر
دست شیران دستگیرم، دستگیر
ای رهائی داده یونس را ز یم
دست من بر گیر که گم شد پیام
دستگیر یوسف اندر چه توئی
رهنمائی کن که خضر ره توئی
شاه دین لبیک گویان بی درنگ
سوی هندستان شد از میدان جنگ
شیر چون دید آن شه حیدر شکوه
پای وی بوسید و بر شد سوی کوه
رفت آن شهزاده سوی بارگاه
سوی میدان باز پس گردید شاه
ظالمی زد ناگهان تیری ز کین
شهسوار لامکان را بر جبین
تیر چون زان جبههٔ غرّا گذشت
خونش از قوسین او ادنی گذشت
رو به بالا کرد کای دادار فرد
تو گواهی کاین خسان با من چه کرد
ناگهان تیر سه شعبه از کمین
کرد قصد آن خدیو راستین
خواست جا بر سینهٔ آن شاه کرد
جا نجست و رو به قلب الله کرد
کرد شه رنگین محاسن زان خضاب
گفت چونین رفت خواهم نزد باب
گویمش تا کای شه لولاک شأن
خون من خواه از فلان و از فلان
کان که طرح بیعت شوری فکند
خود همان جا طرح عاشورا فکند
چرخ در یثرب رها کرد از کمان
تیر کاندر نینوا شد بر نشان
کرد بهر تحفۀ دیدار یار
دست حق آن خون ناحق را نثار
چون به خود لرزید از ان خون جسم خاک
دامن گردون گرفت آن خون پاک
تا قیامت چرخ را دل خون از اوست
سرخی این طاق مینا گون از اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.