هر روز دلم نو شکری نوش کند
کز ذوق گذشتهها فراموش کند
اول باده ز عاشقی نوش کند
آنگاه دهد به ما و مدهوش کند
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
هر روز دلم نو شکری نوش کند
کز ذوق گذشتهها فراموش کند
اول باده ز عاشقی نوش کند
آنگاه دهد به ما و مدهوش کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل را اثر روی تو گل پوش کند
جان را سخن خوب تو مدهوش کند
آتش که شراب وصل تو نوش کند
از لطف تو سوختن فراموش کند.
نه هر که طراز جامه بر دوش کند
خود را ز شراب کبر مدهوش کند
بدعهد بود که یار درویشی را
در حال توانگری فراموش کند
دل حلقه عشق دوست در گوش کند
وز آتش سودای غمش جوش کند
از سر ننهد عشق تو سرگشته دلم
تا با تو شبی دست در آغوش کند
جام می اگر چه غارت هوش کند
زان پس کند اما که کسی نوش کند
نام تو چه باده ئیست یارب که چنین
تاراج خردها زره گوش کند
خوش آن که پیام ارجعی گوش کند
زان بادهٔ صافی، قدحی نوش کند
جان از می وصل، مست و مدهوش کند
وز هستی روپوش، فراموش کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.