هر روز یکی شور بر این جمع زنی
بنیاد هزار عاقبت را بکَنی
تا دور ابد این دَوَران قائم بود
بر جانِ فقیران، کرم از تو، تو غنی
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
هر روز یکی شور بر این جمع زنی
بنیاد هزار عاقبت را بکَنی
تا دور ابد این دَوَران قائم بود
بر جانِ فقیران، کرم از تو، تو غنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دوست حقیقت شنو از من سخنی
با بادهٔ لعل باش و با سیم تنی
کانکس که جهان کرد فراغت دارد
از سبلت چون تویی و ریش چو منی
ای چنگ، سرافگنده چو هر ممتحنی
در پای کشان زلف چو محبوب منی
گر حلق تراست خشک، پس در چه فنی؟
هم خشک زبانی تو و هم تر سخنی
یک روز نباشد که تو با کبر و منی
صد تیغ جفا بر من مسکین نزنی
آن روز که کم باشد آن ممتحنی
از کوه پلنگ آری و در من فگنی
معبود خودی و عابد خویشتنی
زیرا که برای خود کنی هر چه کنی
نه چون رخ تو گلی بود یاسمنی
نه چون قد تو سرو بود در چمنی
نقاش ازل که روی خوب تو نگاشت
از تو چه دریغ داشت الا دهنی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.