شمعی است دل مراد افروختنی
چاکیست ز هجر دوست بردوختنی
ای بیخبر از ساختن و سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
شمعی است دل مراد افروختنی
چاکیست ز هجر دوست بردوختنی
ای بیخبر از ساختن و سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتی که به وقت مجلس افروختنی
آیا که چه نکتهاست بردوختنی
ای بیخبر از سوخته و سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
ای بیخبر از سوخته و سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
چون شعله ز خویش باش افروختنی
ذاتی بود این هنر، نه آموختنی
کو آتش عشقی، که شده در تن من
چون رشته ی شمع، هر رگی سوختنی
ای آتش کینت ز من افروختنی
آسان ز غمت نگشتهام سوختنی
در مکتب عشق علمی از مهر و وفا
آموختهام که نیست آموختنی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.