از بییاری ظریفتر یاری نیست
وز بیکاری لطیفتر کاری نیست
هرکس که ز عیاری و حیله ببرید
والله که چو او زیرک و عیاری نیست
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
از بییاری ظریفتر یاری نیست
وز بیکاری لطیفتر کاری نیست
هرکس که ز عیاری و حیله ببرید
والله که چو او زیرک و عیاری نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
جانا به زمین خاوران خاری نیست
کش با من و روزگار من کاری نیست
با لطف و نوازش جمال تو مرا
دردادن صد هزار جان عاری نیست
جز عشق تو سرمایه دین داری نیست
جز درد تو سرمایه هشیاری نیست
گردون به هزار غم گرفتار کند
آنرا که به درد تو گرفتاری نیست
هر چند ترا محرم اسراری نیست
صبری میکن که عمر بسیاری نیست
گر همدم مائی و ترا یاری نیست
دم درکش و با هیچ کست کاری نیست
در پای دلت گر ز هوس خاری نیست
با نیک و بد جهان ترا کاری نیست
تا چند در سرای معشوق زنی
غیر از تو درین دیار دیاری نیست
یک لحظه دلم را سر هشیاری نیست
با هشیاران مرا سر یاری نیست
باریست مرا،که پیل مستش نکشد
وین بار بجز عنایت باری نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.