بازآمد و بازآمد ره بگشائیم
جویان دلست دل بدو بنمائیم
ما نعرهزنان که آن شکارت مائیم
او خنده کنان که ما ترا میپائیم
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بازآمد و بازآمد ره بگشائیم
جویان دلست دل بدو بنمائیم
ما نعرهزنان که آن شکارت مائیم
او خنده کنان که ما ترا میپائیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجرم رخ تو که ما بدو آساییم
ما با رخ و با خرام تو برناییم
ما جرم ترا چو روی تو آراییم
خود جرم تو کردهای که مجرم ماییم
هر چند غریبیم و دل اندر وائیم
ما چاکر آن روی جهان آرائیم
در عالم کشف اگر گلی بنماییم
صد نغمه چو بلبل به دمی بسراییم
گر ما سرِ صندوق صفا بگشاییم
سلطانی تخت آسمان را شاییم
ماییم نگین خاتم جان ماییم
ماییم که بیگار خرد فرماییم
در آتش غم چو شمع از آن فرساییم
کز جسم بکاهیم و بجان افزاییم
ما جان لطیفیم و نظر در نائیم
در جای نمائیم ولی بیجائیم
از چهره اگر نقاب را بگشائیم
عقل و دل و هوش جمله را بربائیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.