صبر با عشق بس نمیآید
عقل فریادرس نمیآید
بیخودی خوش ولایتیست ولی
زیر فرمان کس نمیآید
کاروان حیات میگذرد
هیچ بانگ جرس نمیآید
بوی گلشن به گل همیخواند
خود تو را این هوس نمیآید
زانک در باطن تو خوش نفسیست
از گزاف این نفس نمیآید
بی خدای لطیف شیرین کار
عسلی از مگس نمیآید
هر دمی تخم نیکوی میکار
تا نکاری عدس نمیآید
هیچ کردی به خیر اندیشه
که جزا از سپس نمیآید
بس کن ایرا که شمع این گفتار
جانب هر غلس نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صبر با عشق بس نمیآید
یار فریادرس نمیآید
دل ز کاری که پیش مینرود
قدمی باز پس نمیآید
عشق با عافیت نیامیزد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.