شب رفت حریفکان کجایید
شب تا برود شما بیایید
از لعل لبش شراب نوشید
وز خنده او شکر بخایید
چون روز شود به هوشیاران
زین باده نشانه وانمایید
در جیب شما چو دردمیدند
عیسی زایید اگر بزایید
بی هشت بهشت و هفت دوزخ
همچون مه چهارده برآیید
یک موی ز هفت و هشت گر هست
این خلوت خاص را نشایید
مویی در چشم نیست اندک
زنهار که سرمهای بسایید
چون چشم ز موی پاک گردد
در عشق چو چشم پیشوایید
در عشق خدیو شمس تبریز
انصاف که بیشما شمایید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.